وقایع نگاری نارنیا

وقایع نگاری نارنیا

هرگاه در نارنیا شاه یا ملکه شوید‌،تا ابد شاه یا ملکه خواهید ماند.
وقایع نگاری نارنیا

وقایع نگاری نارنیا

هرگاه در نارنیا شاه یا ملکه شوید‌،تا ابد شاه یا ملکه خواهید ماند.

نارنیا" این‌بار خارج از گنجه لباس....

"نارنیا" این‌بار خارج از گنجه لباس؛ درست وسط میدان جنگ

ای.او.اسکات (نیویورک تایمز- May 16, 2008)-  مترجم: امیرحسین یزدان‌پناه


اینجا و در دنیایی واقعی و به دور از سِحر و جادو، دو و نیم سال از سری اول ساخته "والت دیزنی" از داستان "تاریخچه نارنیا" یعنی "شیر، جادوگر و گنجه لباس" ]یا نیارنیا 1[ می‌گذرد. اما در دوروان جنگ‌های انگلستان، جایی که فرزندان "پیوِنسی" دیگر هم‌نشین شیر سخنگو]اصلان[ و جادوگران جنگ نیستند سال‌های بسیار زیادی گذشته‌ است.سری دوم فیلم از جایی آغز می‌شود که در سرزمین نارنیا، پس از گذشت قرن‌ها و درست در زمانی که  "شاهزاده کاسپین" در آستانه بازگشت به قدرت قرارگرفته، همه چیز تغییر کرده است. سلطنت و فرماندهی که پیتر، سوزان، ادموند و لوسی در نارنیا برقرار کرده بودند، سقوط کرده و از جنگلی که در آن  صلح  و صفا و دوستی جریان داشت، دیگر خبری نیست.

زمانی که شخصیت‌های اصلی (با اتکا به حادثه‌ای که به کمک جلوه‌های ویژه در ایستگاهی در لندن روی‌ می‌دهد) به نارنیا وارد می‌شوند، به نظر می‌رسد که دیگر از قالب آن بچه‌های داستان‌های خیالی خارج شده‌اند اما کمی بعد به راحتی می‌توان  نشانه‌های ادبیات دوران رنسانس انگلستان و نویسنده‌ای چون‌ "سی.اس.لوئیس" را مشاهده کرد.در حقیقت باید گفت: نشانه‌های از داستان‌های تراژدی‌ اعصار تیره و تار انگلستان در دوران سلطنت جیمز اول و دوم به خوبی دیده می‌شود.در قلعه‌ای تاریک، در جنگل و بیشه‌زاری سیاه و مخوف، مردانی با چهره‌هایی  نتراشیده و خشن مشغول توطئه چینی و جنگ و نزاع هستند. قتل و خون‌ریزی، خیانت، افشای اسرار، فضای سرشار از وقایع نظامی، کوتوله‌های غیرت‌مند و جنگ‌آور و موش‌هایی پرحرف و وراج به جای مزارع و گاو و گوسفندان سراسر داستان فیلم را فراگرفته‌اند.(اصلان هم درست سر موقع خود را به صحنه نبرد می‌رساند.)

"نارنیا 2" هم از لحاظ بصری و هم به جهت فضای روحی و روانی بسیار تیره‌تر از سری اول آن است.اگرچه از بسیاری از جهات هم قابل قبول به نظر می‌رسد. صحنه‌های خشن، جنگ‌های تن به تن و تعداد زیاد اجساد هرچند خاطر تماشاگران خردسال را می‌آزارد اما احتمالاً  موجب خواهد شد کودکان بزرگ‌تر به دسیسه‌ها و نیرنگ‌های دنیای سیاست پی‌ببرند. استفاده بسیار کم از افکت‌های دیجیتالی در سری اول فیلم به "اندرو آدامسون"کارگردان فیلم و "کارل والتر لیندن لوب" مدیر تصویربرداری اجازه داد تا آن‌ها با ابزار آلات ابتدایی سینما مناظری زیبا از چشم‌انداز‌های نارنیا را به تصویر بکشند. جنگل‌ و بیشه‌های پرپشت و سرسبز و دره‌های عمیق و دیواره‌های صخره‌ای باعث می‌شود تا تصور کنیم، داستان‌های جن و پری از جادوی جهان طبیعت سرچشمه گرفته‌اند.

افسانه‌هایی که از حماسه‌های همراه با خطرات بزرگ ذکر می‌شوند با وجود آن‌که به دنیای خیال و اوهام بیشتر شباهت دارند اما نتیجه مشکلات بشر در عرصه قدرت هستند. آن‌جایی که ظلم و ستم را درکنار ظلم ستیزی می‌توان مشاهده کرد.هرچند "شاهزاده کاسپین" نام شاهزاده‌ای نسبتاً نجیب (با بازی "بن بارنس") است اما بار دراماتیک قصه در حقیقت بردوش مردم معمولی و شخصیتی بدطینت، خطرناک و  کینه‌جو یعنی دایی "کاسپین" به نام "میراز" (با بازی یکی از بزرگ‌ترین هنرپیشه‌های ایتالیایی یعنی "سرجیو کاستلیتو") است. "میراز" نمونه‌ای از پادشاهان غاصب است که در بارگاهش دورویی، تزویر و شرارت موج می زند. او قدرت را از صاحب حقیقی‌اش، یعنی پدر "کاسپین" غصب کرده و در صدد است با ازبین بردن شاهزاده "کاسپین" حکومت را به فرزند تازه به دنیا آمده خود بسپارد.در این میان و با تولد این فرزند پسر، "کاسپین" به یک باره از صحنه قدرت بیرون رانده می‌شود.

"شاه ادموند" (با بازی اسکندر کی‌نِس)،"ملکه لوسی" (با بازی جورجی هِنلِی)، "ملکه سوزان" (با بازی آنا پاپ‌لِوِل) و "پیتر بزرگ" (با بازی ویلیام موسِلی) که شخصیت‌های اصلی داستان هستند از حمایت کوتوله‌هایی بد اخلاق، موش‌هایی پر سروصدا و پرحرف، مبارزان نارنیایی و درختانی که به طور موقت در خواب بسر می‌برند، برخوردارند. با بازگشت این فرمان‌روایان به نارنیا و پیوستن به "شاهزاده کاسپین" آن‌ها به قلعه "میراز" هجوم می‌آورند و "ترامکین" معلم "کاسپین" (با بازی پیتر دینک‌لاج) را از زندان آزاد می‌کنند.

با این وجود چه چیز سبب می‌شود که یک فیلم جنگی که سراسر آن پر است از سکانس‌هایی با ادوات سنگین نظامی، موسیقی‌ای خوفناک، تیرهایی رقصان در آسمان و چکاچک شمشیرها از حالت یکنواختی خارج شود؟ اصلاً آیا این اتفاق افتاده است؟ صحنه‌های سنگین نبرد  که با هزینه‌های بالایی هم تهیه شده‌اند بظاهر انتظار مخاطب عام را برطرف می‌کند اما نکته مهم همین جاست زیرا  این همان چیزی است که یکنواختی فیلم و خستگی  بیننده  را سبب می‌شود بی آنکه کارگردان به‌طور کامل بر آن غلبه کرده باشد.هرچند "کریستوفر مارکوس" و "استفان مک‌فیلی"، دو فیلم‌نامه نویس "نارنیا 2"، سعی کرده‌اند با گنجاندن دیالوگ‌هایی با درون‌مایه طنز از شدت سنگینی داستان بکاهند.

شخصیت‌های اصلی که کج خلقی‌های خواهر و برادرانه و رنجش‌های آن‌ها باعث پویایی و تاحدودی ایجاد نشانه‌هایی از پیچیدگی‌های روان‌شناسانه در سری اول داستان "نارنیا" شده بودند، در سری دوم یکنواخت و بی تحرک شده‌اند. به نحوی که آن‌ها از همان ابتدا در قالب قهرمانانی فرو رفته‌اند که انگار کارشان همین است!

فیلم ساز درنسخه سینمایی "داستان نارنیا" از کنار بسیاری از نمادها و تمثیل‌های پیدا و پنهانی که "لووئیس" در کتاب خود آورده به سادگی عبور کرده است.

افسانه‌های خیروشر که در سرزمین هایی افسانه‌ای با ساکنانی خیال انگیز روی می‌دهد این روزها در همه جا یافت می‌شوند.

و نکته آخر هم این‌که قهرمانان "داستان نارنیا" می‌توانند به راحتی در انتهای هر اپیزود به خانه خود در لندن  برگردند. اما در شرایط کنونی جهان و گسترش روزافزون جمعیت کره خاکی، بعید است مخاطبان فیلم تمایلی به ترک سرزمین "نارنیا" داشته باشند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد