سی اس لوئیس خالق قصههای نارنیا یکی از محبوب ترین نویسندگان جهان هم برای داستانهای کودکان و هم برای آثار مذهبی مسیحیاش است.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ایندیپندنت، کلایو استیپلز لوئیس یکی از غولهای متفکر قرن بیستم و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان دوران خود بود. او تا سال 1954 استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه آکسفورد بود و بعد از آن زمان به عنوان رییس ادبیات قرون وسطی و رنسانس دانشگاه کمبریج انتخاب شد و این جایگاه را تا زمان بازنشستگیاش حفظ کرد.
گزارش شده که تنها 30 نفر در مراسم تدفین این نویسنده بزرگ شرکت داشتند. مرگ او درست در روز ترور رییسجمهور جان اف کندی یعنی بیست و دوم نوامبر سال 1963 رخ داد و در نتیجه رسانههای دنیا، از جمله بریتانیا، همه پر از خبر درگذشت رییسجمهور ایالاتمتحده شدند و این به این معنی بود که خبر مرگ لوئیس تا بعد از انجام مراسم خاکسپاری اش اعلام نشد.
لویس بیش از 30 کتاب نوشت که به او اجازه میداد با گستره بزرگی از مخاطبان ارتباط برقرار کند و آثار او امروزه هم هنوز هزاران خواننده را هر سال به خود جذب میکنند. از محبوبترین و متفاوتترین آثار او میتوان به Mere Christianity، Out of the Silent Planet، The Great Divorce، The Screwtape Letters و مجموعه کلاسیک شناختهشده در سطح بینالمللی یعنی «داستانهای نارنیا» اشاره کرد. تا به امروز کتابهای مجموعه «نارنیا» بیش از 100 میلیون نسخه فروختهاند و تبدیل به سه فیلم سینمایی بزرگ شدهاند.
دایانا پاولاک گایلر استاد رشته انگلیسی دانشگاه آزوسا پاسیفیک لیستی از حقایق را درباره لویس جمعآوری کرده که همه باید درباره سیاس لوئیس بدانند:
1. لوئیس در شمال ایرلند و خارج از بلفاست به دنیا آمد و در تمام طول زندگیاش با اصلیت ایرلندیاش ارتباط نزدیکی داشت.
2. لوئیس خندهای بلند و حلقهای بزرگ از دوستان داشت. او مردی صمیمی با حس شوخ طبعی گرم بود.
3. او در کالج مگدالن و آکسفورد به تدریس انگلیسی میپرداخت و بعضی از بهترین کتابهایش کتابهای نقد ادبی هستند.
4. یکی از اولین آرزوهای لوئیس تبدیل شدن به یکی از بزرگترین شاعران نسل خود بود و او در نوشتن شعرهایش تلاش بسیار میکرد و بعضی از آنها را حتی بعد از اینکه به چاپ رسیدند، بازنویسی میکرد.
5. بیشتر چیزهایی که لوئیس مینوشت در پاسخ به درخواست یک شخص یا عمل به پیشنهاد یا تشویق فردی دیگر بود.
6. لوئیس عمیقا به مردم اهمیت میداد. او بخش بزرگی از درآمد خود را به مردم نیازمند اعطا میکرد و صدها نامه دستنویس در پاسخ به تمام کسانی که با او ارتباط برقرار میکردند، نوشت. او این کار را تا تنها چند روز پیش از مرگ خود و زمانی که بسیار مریض بود نیز انجام داد.
7. لوئیس محققی بزرگ بود. کتابهای آکادمیک او هنوز هم جزو خواندنیهای ضروری در آکسفورد و کمبریج هستند. این دسته کتابهای او سخت و شامل بحثهای پیچیده و بخشهایی ترجمهنشده از زبانهای یونانی، لاتین، انگلیسی قدیمی، اسکاندیناویایی و غیره میشوند.
8. لوئیس ارتباط مردمی نیز داشت. طی جنگ جهانی دوم بیبیسی از او درخواست کرد تا در چندین برنامه رادیویی شرکت کند تا برای تمام مردم بریتانیا توضیح دهد که مسیحیت چیست (که اینها بعدا تبدیل به کتاب محبوبش «Mere Christianity» شدند). او کتابهای فانتزی کودکان نوشت که هنوز هم توسط پیر و جوان خوانده میشوند و پر از شخصیتهایی هستند که نشانگر دید وسیع لوئیس درباره مردم عادی است.
9. او به عنوان یک معلم هم به شدت محبوب شاگردانش بود. سخنرانیهای او در آکسفورد درباره ادبیات قرون وسطی چنان بودند که در سالن تنها جای ایستادن وجود داشت و دانشجویان حتی روی پنجرهها هم مینشستند. اما بعضی از استادها از محبوبیت او نفرت داشتند؛ به طور مثال استادان الهیات از اینکه لوئیس وارد حوزه آکادمیک آنها میشد – آن هم با موفقیت بیشتر – خوشحال نبودند. دیدگاههای ارتدوکس مسیحی او هم دوستان زیادی را برایش به ارمغان نیاورد. به همین دلایل بود که لوئیس هیچوقت یک مقام رسمی آکادمیک در آکسفورد به دست نیاورد، اما این اتفاق بالاخره در کمبریج افتاد.
10. لوئیس خودش را به عنوان یک دایناسور توصیف میکرد. او در رشته فلسفه باستانی تعلیم دیده بود و مسیر حرفهای شغلی خود را در مطالعات قرون وسطی و رنسانس دنبال کرد. او نحوه تفکر کلاسیک را از تمامی جهات برتر از تفکر مدرن میدانست و از هر فرصتی که میتوانست برای نشان دادن این مهم استفاده میکرد.